پل شاخ زرین
-
ناشر :
-
شابک :9786226934275
-
کد کتاب :250139
-
مولف :
-
مترجم :
-
نوبت چاپ :1
-
سال چاپ :1399
-
قطع :رقعی
-
نوع جلد :شومیز
-
تعداد کل صفحات :292
-
وزن :290
-
قيمت :690,000 ریال 517,500 ریال
درباره کتاب: جوان است و در پی کشف دنیا و تجربههای تازه . پس در استانبول سوار قطاری میشود که این « کارگر خارجی » آینده را به برلین خواهد برد : امینه سوگی اوزدمار از نگاه دختری 17 ساله که کلمهای آلمانی نمیداند و به همین دلیل هم در فیلمی که در مقابل چشمانش در جریان است ، بیشتر از آنکه بشنود ، میبیند، از برلین دهه 60 سخن میگوید ، از مردم برلین میگوید ، آنهایی که مثل خود او در تلفنکن کار می کنند و در خوابگاه اقامت دارند و در آشینگر سوپ نخود میخورند و با تمامی دیدهها و شنیدههایش از قیام دانشجویی در برلین ناآرام ، به عنوان هنرآموز رشته هنرپیشگی به استانبول بازمیگردد و سال 68 متفاوتی را در آنجا از سر میگذراند: خشنتر و کابوسوارتر از آنچه که در کشورهای غربی در جریان است. او با زبانی تصویرگر و ریتمیک ، داستان بیداریاش را از چشم زنی سرگردان میان دو دنیای متفاوت شرح میدهد ، از انفجار سیاسی جهان آن روز می نویسد و از شوق و اشتیاقش به تئاتر . قسمتی از متن کتاب : در خیابان اشترزن باران میبارید . مردم چتر به دست وارد تئاتر هبل میشدند و چتر به دست از آن بیرون میآمدند. تاکسیها که میایستادند ، چترها بسته میشدند ، زنها دامنهای بلندشان را کمی بالا میگرفتند و سوار میشدند. هنوز هم باران میبارید . شبها دلم هوای شنیدن صدای ریضان را میکرد . در تختم سیگار میکشیدم و ته سیگارها را زیر تختم میانداختم . دائم به دستشویی میرفتم ، روی توالت فرنگی مینشستم و از پنجره کوچک دستشویی بیرون را نگاه میکردم. ساختمان وونایم شبیه حرف U بود . وقتی روی توالت مینشستم ، حیاط و بعد آن جناح ساختمان را میدیدم و گاهی زنی را که او هم روی توالت نشسته بود . شبها ساعتی که در سالن وونایم بود ، تیکتاک میکرد و باران میبارید و میبارید .
0 نظر