دسته بندی ها

قصه هایی برای تاریکی

کد شناسه :219455
قصه هایی برای تاریکی

کتاب قصه هایی برای تاریکی/ صبح بود و شوهرش که تمام شب را نخوابیده بود پهلوی او نشسته و شاهد مرگ همسرش بود. زن ناگهان برخاست و سرش را بلند کرد. گویی زندگی یک جا مثل جلوه ی صدها گل در خطوط چهره اش نمایان شد.

بررسی و نظر خود را بنویسید

1 2 3 4 5

 *

 *

0 نظر